«از بحث کردن جداً اجتناب کنید .....»
87/8/30 2:40 ع
از بحث کردن جداً اجتناب کنید .....
بحث کردن به هر شکل و فرمی که باشد ارزش و اعتبار شخصیتی شما را کاهش می دهد .
بحث و جدل ، هیچ وقت نتیجه نمی دهد . رو به جلو نمی رود . هنگام بحث ، شما منتظرید صحبت مخاطبتان تمام شود تا شما شروع کنید . او هم همینطور ، منتظر است . در بحث ، هیچ کس ، شنونده خوبی نیست ؛ هر دو طرف نسبت به هم بی توجهند . هر یک از دو طرف ، تنها به این توجه دارند که حقانیت خود را ثابت کند . در بحث ، به ارزش های فکری و باورهای شخصی ، بی توجهی می شود ؛ هر کس می خواهد دیگری را بکوبد و اگر یکی به اندازه کافی نتواند این کا را بکند ، آنچه را که به موضوع مربوط نیست ؛ می کوبد تا دلش خنک شود ! در بحث ، حتی خصوصیات دشمن ! ( طرف مقابل ) زیر سوال برده می شود و ارزشهای فکری او مورد تمسخر قرار می گیرد . بحث ، همیشه خشونت و تنفر را به دنبال دارد نه پیشرفت و اصلاح را . مطمئن باشید در هر بحثی ، چه بکوبید ؛ چه کوبیده شوید ؛ در هر حال بازنده اید . حتی اگر یقین دارید که حق با شماست از بحث کردن اجتناب کنید . یک ذهنیت مثبت ، هیچ وقت ، بحث کردن را پیشه خود نمی کند . این هم یکی دیگر از مواردی است که در اصل نگهداری باید رعایت کنید . ابتدا خود را آرام کنید ، بعد محیط را آرام کنید و بعد صحبت کنید ، مشورت کنید ، هماهنگ کنید ، به موارد تفاهم فکر کنید و بر اساس این موارد تفاهم ، موارد تفاوت و مشکلات را حل کنید . اگر در وضعیتی هستید که آرام سازی خودتان به طول می انجامد ، دست کم تا آن زمان سکوت کنید . این ، روش کسانی است که اعتماد به نفس دارند و به خود و دیگران عشق می ورزند . بحث کردن یک رفتار خود شکنانه است . سرکوبی اعتماد نفس به دست خود و به یکی از بدترین شکل های ممکن .
بحث نکنید !!!
«هنر»
87/8/30 1:5 ص
هنرمندان فرزانه آن رزم آوران برگزیده ای هستند که جبهه های عشق شهادت و شرف و عزت از خون پاکشان رنگ گرفته است و شجره هنر، به مفهوم اصطلاحی آن، اگر در این خاک خون آلوده نبالد هنر نیست و نه آنکه هنر نیست بلکه عین بی هنری است، و همان که گفتیم، اصل آن است که هنرمند پیش از آنکه هنرمند است انسان باشد و بدان میثاق ازلی که با حق بسته...
« شهید سید مرتضی آوینی »
«عروج»
87/8/29 1:53 ص
و این است لحظه رهایی .....
یادش بخیر
نمیدونم تا حالا فکه رفتین فقط اینو بگم هنوز هم بوی معراج داره ، دیوونت میکنه
این هم سخنی از یک عاشق به وصال رسیده :
مایه اصلی هنر عشق و عرفان است . هنر ، تجلی شیدایی است ، و شیدایی هر چه هست در عشق است . ( شهید سید مرتضی آوینی )
«رهایی»
87/8/28 1:34 ص
نه با توایم و نه بیتو ، چه روزگار بدی
رها شدیم در آئینههای تو در تو
چه ازدحام عجیبی چه شهر بیعددی
رها شدیم در این کوچههای سرگردان
نه آستانهی عشقی نه خانهی خردی
مرا به حاشیهی سرد زندگی آورد
امید رو به زوالی، دلیل نابلدی
ستارهای شدم و در خودم درخشیدم
ولی چه سود که چشمی نمیکند رصدی
مگر به سایهی نام تو رو کنم پس از این
که در پناه تو امن است، یا علی مددی!
«یا هو»
87/8/28 1:25 ص
سلام
من تازه شروع به وبلاگ نویسی کردم .
می خوام اگه بتونم تو زمینه شهید و شهادت یه کارایی بکنم
دیدی خم ابروی تو با ما چه ها کرد
زان دم که تیری سوی قلب ما رها کرد
بر من گناهی نیست گر آشفته حالم
تیر غمت اینگونه ما را مبتلا کرد
دیوانه ام خوانند و راهم را ببندند
گاهی به حال خسته و زارم بخندند
باکی ندارم چون تب و تابم حسین است
شاهم به عالم چون که اربابم حسین است
آری تیری که از سوی ارباب رها شده باشد و لیاقت داشته باشی به قلبت بخوره آخرش میشی همت ، آوینی ، پازوکی و .......
«آغاز»
87/8/28 1:2 ص
به نام خالق هستی
این وبلاگ را با سخنی از دکتر شریعتی شروع می کنم :
دکتر شریعتی انسان ها را به چهار گروه زیر دسته بندی کرده است:
دسته اول ؛ آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدمها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
دسته دوم ؛ آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشتهاند. بیشخصیتاند و بیاعتبار. هرگز به چشم نمیآیند. مرده و زندهشان یکی است.
دسته سوم ؛ آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند
آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را میگذارند. کسانی که همواره به خاطر ما میمانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.
دسته چهارم ؛ آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هستند
شگفتانگیزترین آدمها در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوهاند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم. باز میشناسیم. میفهمیم که آنان چه بودند. چه میگفتند و چه میخواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و غرقه در حضور آنان مست میشویم و درست در زمانی که میروند یادمان میآید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ :
ارزش و جایگاه اربعین حسینی از دیدگاه مقام معظم رهبری
ادامه
گوشی ایرانی
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
شب آخر ....
یادش بخیر ...........
در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون ................
گرامی باد
سال نو مبارک باد
سخنی از امام جعفر صادق (ع)
چندی از فضایل اخلاقی رسول اعظم
خجسته باد
دل گفته های یک جانباز اعصاب و روان
[عناوین آرشیوشده]